در درون ذهن من هرگز نمی میرد کسی
مرگ احساس مرا هرگز نمی گیرد کسی
رفته ام سال ها از خاطرات این و آن
یک سراغ ساده هم نمی گیرد از من کسی
شانه های عاشقان گر تکیه گاه اشک هاست
پس چرا بر شانه ام اشکی نمی ریزد کسی
روزگاریست همه عرض بدن می خواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند
دیو هستند ولی مثل پری می پوشند
آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند
عشق را همه با دور کمر می سنجند
خوب طبیعی است که یک روز به پایان برسد
عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:خیلی ممنون